۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

شاد بودن هنر است شاد کردن هنری والاتر

چقدر سخت است همیشه نقش خوب بازی کرد، بهتر بگویم نقش معقول. ولی‌ بعضی‌ وقت‌ها بعضی‌ حرفها این سختی را کمی‌ برایت آسان می‌کند. به حرفهای مدیر عامل آمازون گوش می‌کردم. یک جمله را چندین بار تکرار کرد: "هوش و استعداد نعمت خداوندی است ولی‌ مهربان بودن یک انتخاب است، هر چه پیرتر میشوی ناخوداگاه زیبایی این انتخاب کمرنگتر میشود ولی‌ در جوانی این وجه متمایز کنندهٔ انسانهاست". برایم خیلی‌ جالب بود که این حرفها را در مراسم فارغ‌التحصیلی دانشجویان پرینستون گفت. خاطرای تعریف کرد از کودکی خود، که وقتی‌ به مادربزرگ خود گفته بود به خاطره سیگارهایی که میکشد ۹ سال از عمر او کم میشود و منتظر تحسین بوده است به خاطره حجم محاسباتی که در چند دقیقه کرده است. ولی‌ پدر بزرگ او اورا بیرون کشیده است و به اون این جمله را گفته است که نباید چیزی گفت که منجر به رنجش خاطره دیگران شود، و هوش او را تمجید نکرده بود چرا که اجبارا شامل اون شده بود ولی‌ اون اختیاری مادربزرگ را رنجانده بود!







بشکفد بار دگر لاله‌ی رنگین مراد
غنچه‌ی سرخ فرو بسته‌ی دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود،

روزگار دگری هست و بهاران دگر
کاشکی آینه‌ای بود درون‌بین که در او،
خویش را می‌دیدم
آنچه پنهان بود از آینه‌ها می‌دیدم

می‌شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن

شاد بودن هنر است
شاد کردن، هنری والاتر

لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی‌جان شب و روز،
بی‌خبر از همه خندان باشیم
بی‌غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد

شاد بودن هنر است
گر به شادی تو دل‌های دگر باشد شاد

زندگی صحنه‌ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه‌ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر